Front Office

American: ˈfrəntˈɑːfəs British: frʌntˈɒfɪs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

سیاستمداران و گردانندگان یک سازمان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد front office

  1. noun executive office
    Synonyms: anteriority, executive hierarchy, top brass, upstairs

ارجاع به لغت front office

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «front office» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/front office

لغات نزدیک front office

پیشنهاد بهبود معانی